یاد گیری
چهار معمای جالب و متنوع هوش و ریاضیات :
معمای شماره یک : - ۱۰۰ نفر آدم با هوش در یک سالن زندانی هستند. - حداقل یک نفر و حداکثر همه آنها دارای یک خال بر روی صورتشان هستند. - هیچ کدام از این افراد نمی دانند که آیا خود دارای خال هستند یا نه. - به آنها گفته شده که به ازای هر آدم خال دار یک شبانه روز ( نه کمتر و نه بیشتر) مهلت دارند که آدم های خال دار از سالن بیرون بیایند. - این افراد نمی توانند هیچ ارتباطی با افراد دیگر موجود در سالن برقرار کنند. - تنها ارتباط موجود دیدن صورت افراد دیگر است. - به هیچ امکانی هم دسترسی ندارند که صورت خود را ببینند. - خلاصه پیغام و پیام و آینه و …. ممنوع است. - تعداد افراد خال دار معلوم نیست. سؤال : با چه روشی ممکن است که فقط افراد خال دار در پایان مهلت تعیین شده (n روز به ازای n خال دار) از سالن خارج شوند؟
بگو چند میشه
یادگیری زبان انگلیسی دغدغهی بسیاری از ماست. بسیار پیش آمده که از من میپرسند زبان را چگونه بیاموزیم؟
قبل از اینکه توضیحات آموزشی بدهم چند نکته لازم است:
۱) من تا کنون نتوانستهام کلاس آموزش زبان شرکت کنم. زمانی پولش نبود و این روزها وقتش. البته همیشه از همکارانم برای شرکت در این کلاسها حمایت کردهام.
۲) مهارت زبان من هنوز هم خوب نیست. بنابراین شاید توصیههای من بهترین نباشد. البته یک بار از هم از روی بیکاری تافل دادم که تا آنجا که به خاطر دارم از ۱۲۰ نمره حدود ده نمره کم آوردم که ظاهراً میگویند خیلی بد نیست. اما در حرف زدن لهجهی مزخرف مخصوص خودم را دارم! (نه آمریکایی نه بریتیش) و در نوشتن گاهی خطاهای گرامری دارم. اگر چه واقعیت این است که در خواندن متون انگلیسی از فارسی سریعتر هستم.
۳) روشی که من اینجا مطرح میکنم کاملاً شخصی است. نمیدانم برای دیگران هم مفید است یا نه. اما من از راهنمایی با این روش شروع کردم و از زمانی که در حدود ۲۰ سالگی با گروههای مختلف از کشورهای دیگر مواجه شدم تا امروز، همیشه جلساتم را خودم مدیریت کردهام و بسیاری از اوقات نیز نقش مترجم همزمان را داشته ام. بنابراین گفتم در اینجا این روش را شرح دهم تا شاید برای دیگران هم مفید باشد:
درباره یادگیری: قوانین یادگیری من (۲)
خیلی طولانی شده. خیلی. ببخشید. خودم دوباره خوندمش خجالت کشیدم.
در نوشتهی قبل خواستم این بحث را شروع کنم که: چرا یاد نمیگیریم؟ اما مقدمه چنان طولانی شد که شروع واقعی بحث به این نوشته کشید. به نظر میرسد که یادگیری یک مهارت است. هر مهارتی – خواه نواختن موسیقی باشد و خواه صحبت به زبانی دیگر و خواه ساختن صنایع دستی – نیازمند دانستن تعدادی اصول پایه و تمرین کردن روی آن است. هر چیزی که تسلط بر آن، نیازمند تمرین و اجرایی کردن نباشد، از جنس «دانش» است و نه «مهارت».
ویژگی دیگر هر مهارتی، فرد محور بودن آن است. وقتی از نواختن یک ساز موسیقی حرف میزنیم، بلافاصله میگویند: پای درس چه کسی نشستهای؟ اما حوزهی دانش چنین نیست. دانش توسط دانشمندان تولید میشود اما مستقل از دانشمندان، معنا و بقا پیدا میکند.
به محض اینکه گفتیم «فرد محور»، باید به خاطر داشته باشیم که نتیجهی بعدی آن «سلیقه محور» بودن است.
«نقطهی جوش آب» و «جدول ضرب اعداد» چیزی از جنس دانش است و نه مهارت. فردمحور نیست (آزمایشکننده و آموزش دهندهاش مهم نیست) و سلیقه هم در آن جایی ندارد.
اما نقاشی و موسیقی و سایر جنبههای هنر، نمونههای واضحی از مهارت هستند. نام استاد و سلیقهی استاد در کارهای هنرآموز میماند و به تدریج که تسلط بیشتری بر آن حوزه پیدا کرد، نام خود و سلیقهی خود را هم به آن میافزاید.
کپی شده از shabanali
درباره یادگیری: چرا یاد نمیگیریم (۱)؟
مقدمه منهای یک: از بس که نوشتهام خسته شدهام. اما باز هم چون ظاهراً تعداد کسانی که هنوز نفهمیدهاند و به نظر نمیآید که هرگز بفهمند، زیاد است، باید تکرار کنم آنچه اینجا مینویسم نظرات شخصی بنده است و هیچ ارزش دیگری ندارد!
مقدمه صفر: دیروز در هواپیما – وقتی که از ابزارهای ارتباطی و دوستان و آشنایان منفصل میشوم و فرصتی برای فکر کردن پیدا میشود – با خودم فکر میکردم که جایی که امروز هستم حاصل کدام ویژگیهای من است و اگر جای بهتری نیستم، حاصل کدام ویژگیهاست. فهرست بلندبالایی نوشتم.
انواع مطالب اموزنده